ساناز پدرام ( گلدونه )
پاییز ۵۷ با عشق چشم گشودم .
در یک زمستان برف آلود ایران رو گذاشتم تو یه چمدون کوچولو و سوار ابرها شدم .
پاییز ۷۷ با عشق ازدواج کردم و دیگه تنها نبودم .
در غربت با عشق باقی موندم ؛ نفس کشیدم گرچه سخت بود ...
از سال ۸۱ کاغذ کمتر سیاه میکنم ...بیشتر وبلاگ مینویسم .
ایمان به خوشبختی و فردایی روشن دارم .
همیشه میگم بهشت و جهنم همین جاست ؛ تو همین دنیا !
باور دارم دارم به آنچه که هستم .
خنده تنها امری هست که اطاعت میکنم !!!
در سال 1388 بزرگترین هدیه دنیا نصیب من و شوهرم شد .
یک شاه پسر .
خدا نگهدارش باشه .
ادامه...
سلام گلدونه عزیز دلم قهوه کشید...داغ داغ... خونه غریب کفترا...عجب خونه ای می شه...سرد و بی روح که پر از تار عنکبوته و جای جای اون و موریانه خورده... زیبا بود گلدونه مهربونم. بای
سلام یه سوال؟ این شعرهای قشنگ رو خودتون میگید؟ و یه نکته! نوشته بودید دوران دانشجوییتون تموم شده و در دنیای واقعیت و کار دست و پا میزنید. راستش این جمله اتون چندان به دلم نشست. مگه دوران دانشجویی دوران خواب و رویاست؟؟ یه پیشنهاد دوستانه! توی هیچ چیز هم دست و پا نزنید که هرچی که باشه، واقعا فرق نمیکنه خوب یا بد، هرچی که باشه بیشتر و بیشتر توش گرفتار میشید.... پیشنهاد میکنم خیلی آروم توش شنا کنید... به تجربه یاد گرفتم اینجوری لذت و تداوم بیشتری خواهد داشت. جسارت منو ببخشید! خوشحال میشم بازم سر بزنید! (مرسی از لینک)
گفتین قهوه یاد این مطلب افتادم: لذت داشتن یه دوست خوب توی این دنیای بد، مثل خوردن قهوه توی سرمای زمستونه. درسته که هوا رو گرم نمیکنه ولی تو رو دلگرم میکنه...
سلام دوست مهربانم ممنون که به من سر زدی من ادرس وب دیگرم را هم دادم ریشه دار تر از ان یکی است دلم می خواهد بیایی دو باره و برایم بنویس دوستم اشعار زیبات را هم خواندم زیبا و دل انگیز بود مثل گل های نرگس با طراوت و با عطر گل های یاس من دوستتان دارم و درلنتظارت می مانم دوست خوبم ساناز
بسیار زیبا بود
رسی
سلام گلدونه عزیز
دلم قهوه کشید...داغ داغ...
خونه غریب کفترا...عجب خونه ای می شه...سرد و بی روح که پر از تار عنکبوته و جای جای اون و موریانه خورده...
زیبا بود گلدونه مهربونم.
بای
سلام
یه سوال؟ این شعرهای قشنگ رو خودتون میگید؟
و یه نکته! نوشته بودید دوران دانشجوییتون تموم شده و در دنیای واقعیت و کار دست و پا میزنید. راستش این جمله اتون چندان به دلم نشست. مگه دوران دانشجویی دوران خواب و رویاست؟؟
یه پیشنهاد دوستانه! توی هیچ چیز هم دست و پا نزنید که هرچی که باشه، واقعا فرق نمیکنه خوب یا بد، هرچی که باشه بیشتر و بیشتر توش گرفتار میشید.... پیشنهاد میکنم خیلی آروم توش شنا کنید... به تجربه یاد گرفتم اینجوری لذت و تداوم بیشتری خواهد داشت.
جسارت منو ببخشید!
خوشحال میشم بازم سر بزنید! (مرسی از لینک)
گفتین قهوه یاد این مطلب افتادم:
لذت داشتن یه دوست خوب توی این دنیای بد، مثل خوردن قهوه توی سرمای زمستونه. درسته که هوا رو گرم نمیکنه ولی تو رو دلگرم میکنه...
سلام دوست مهربانم ممنون که به من سر زدی من ادرس وب دیگرم را هم دادم ریشه دار تر از ان یکی است دلم می خواهد بیایی دو باره و برایم بنویس دوستم اشعار زیبات را هم خواندم زیبا و دل انگیز بود مثل گل های نرگس با طراوت و با عطر گل های یاس من دوستتان دارم و درلنتظارت می مانم دوست خوبم ساناز
سلام.بابا حرف قهوه زدی و ما را هوس انداختیخانومی
نسکافه هم بد نیست
دورود /
ساناز عزیزم ... ساناز خوبم .. مهربون همیشگی و
هنرمند گلی که دوست ما هست ..
میگم ماشالله چشمت نزنیم داری تلافی دوران نبودن رو خوب
میکنی ها .. آفرین گلم ..
میگم : مهربون تو اومدی پیش ؛ سنتوری ؛
یا سنتوری تا پیش شما هم رسیده ؟
هر جا هستی همیشه شاد ، همیشه سلامت ، همیشه دوست باشی .. که هستی ..
وقت خوش ././././././././././././.
روزگار بی رحم...اگه کافه نبود قهوه ای هم نبود...حالا تو گرمی و اونجا سرد...البته شاید مهم نباشه که اونجا الان سرده!
تبادل لینک؟
سلاممممممممممم خیلی جالب بود وبت به کفتر خونه منم سر بزن خوشحال میشم