ساناز پدرام ( گلدونه )
پاییز ۵۷ با عشق چشم گشودم .
در یک زمستان برف آلود ایران رو گذاشتم تو یه چمدون کوچولو و سوار ابرها شدم .
پاییز ۷۷ با عشق ازدواج کردم و دیگه تنها نبودم .
در غربت با عشق باقی موندم ؛ نفس کشیدم گرچه سخت بود ...
از سال ۸۱ کاغذ کمتر سیاه میکنم ...بیشتر وبلاگ مینویسم .
ایمان به خوشبختی و فردایی روشن دارم .
همیشه میگم بهشت و جهنم همین جاست ؛ تو همین دنیا !
باور دارم دارم به آنچه که هستم .
خنده تنها امری هست که اطاعت میکنم !!!
در سال 1388 بزرگترین هدیه دنیا نصیب من و شوهرم شد .
یک شاه پسر .
خدا نگهدارش باشه .
ادامه...
سلام مثل همیشه زیبا بود...ولی چرا همیشه نوشتهات غمناکه ...یکم شادی چاشنیش کن... گرچه از فرط غرور اشکم از دیده نریخت بعد تو لیک پس از آن همه سال کس ندیده به لبم خنده هنوز ... موفق باشی
خودمونیم ها سوتی به این بزرگی میگی که وقتی رفتی شب شد بعدشم میگی که اذان ظهر قطع شد لااقل بگو اذان مغرب قطع شد میدونم که این یه حس شاعرانه است و منظورت از شب واقعا شب نیست و شاید عدم حضور نور باشه ولی شعر باید با واقعیت های مکانی و زمانی نیز هماهنگ باشه یانه ؟
برای من رفتن من درد شد و عذاب
سلام
مثل همیشه زیبا بود...ولی چرا همیشه نوشتهات غمناکه ...یکم شادی چاشنیش کن...
گرچه از فرط غرور اشکم از دیده نریخت
بعد تو لیک پس از آن همه سال کس ندیده به لبم خنده هنوز
...
موفق باشی
خودمونیم ها سوتی به این بزرگی
میگی که وقتی رفتی شب شد بعدشم میگی که اذان ظهر قطع شد لااقل بگو اذان مغرب قطع شد
میدونم که این یه حس شاعرانه است و منظورت از شب واقعا شب نیست و شاید عدم حضور نور باشه ولی شعر باید با واقعیت های مکانی و زمانی نیز هماهنگ باشه یانه ؟
سلام گلدونه جونم
چه طوری؟
قشنگ بود
تک جمله های ناب
دستت درد نکنه
راستی بالاخره آپ کردم
چون پرسیده بودی خواستم خبرت بدم...
ممنونم ازت.
وقتی رفتی نه که بارون نگرفت
هوا صاف و کمی هم آفتابی بود...
قفس دیدم رهایی یادم آمد
تو رفتی بی وفایی یادم آمد
چو بانگ نامه بر در کوچه پیچید
چکید اشکم جدایی یادم آمد
سلام ساناز جان
من از این عکس میخوام ... 2 تا لطفا به ایمیلم ارسال بشه ... نخندی بهم ها ... کار دارم ... بهت می گم ...بعدا ... باشه ...
درد زخم رفتن هیچ وقت خوب نمی شه
دورود /
گلدونه عزیز هیچ می دونی این مینی مال های هایکو مسلک
بدون امضای تو کامل نیستن ؟
هیچ می دونی ویژه ای عزیز من ؟
خوشحالم که فرصت دوباره خوندنت هم باز نصیب شده .
پایدار و شیرین باشی ... مثل همیشه .
وقت خوش ././././././././././.
سلام شازده خانم گل...
سلام ساناز خانم
وبت خیلی جالب بود ولی فکر نمی کنی زیادی غمگینه ؟
می شه با شادی هم جمله های زیبایی گفت که به دل بشینه.
امتحانش ضرری نداره .
سلام بر استاد ساناز
مجله آناهید هم در آمد
بخرش و ...
سلام.خداوکیلی فرشیده چیش حسودی داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گلدونه جون اگه منظورت رضا تهرانیه اون گل نیست خله
ساناز نازنین درود بر شما
امیدوارم خوب باشی
اسفند ۸۶ کجا حالا کجا؟
هیچ معلومه کجایی؟
نکنه برجوری سرت گرمه که دفترت را فراموش کرده ای؟
امیدوارم تندرست و خنده برلب و شادکام باشی
تورا من چشم درراهم
سلام وب زیبایی داری به من سر بزن واسه تبادل لینک خبرم کن