درباره من
ساناز پدرام ( گلدونه )
پاییز ۵۷ با عشق چشم گشودم .
در یک زمستان برف آلود ایران رو گذاشتم تو یه چمدون کوچولو و سوار ابرها شدم .
پاییز ۷۷ با عشق ازدواج کردم و دیگه تنها نبودم .
در غربت با عشق باقی موندم ؛ نفس کشیدم گرچه سخت بود ...
از سال ۸۱ کاغذ کمتر سیاه میکنم ...بیشتر وبلاگ مینویسم .
ایمان به خوشبختی و فردایی روشن دارم .
همیشه میگم بهشت و جهنم همین جاست ؛ تو همین دنیا !
باور دارم دارم به آنچه که هستم .
خنده تنها امری هست که اطاعت میکنم !!!
در سال 1388 بزرگترین هدیه دنیا نصیب من و شوهرم شد .
یک شاه پسر .
خدا نگهدارش باشه .
ادامه...
روزانهها
همه- بعضی ها داغشو دوست دارند . داغ ترین خبرها از هالیوود
پیوندها
- گنجشکک اشی مشی
- من آخرین ترانه ء بارانم
- شب تولد من
- تک و تنها زیر بارون....
- هفته های خاکستری
- دفتر عشق
- تنهای دیوانه
- جوون ِ جاهل
- سان جون
- ترلان
- کوچه بی انتها
- د
- سهیلک من
- همسایه ها
- کارمند کوچولو
- مطرود
- سرخ ...
- دختر برفی ( هدا )
- آشیونه
- بهارین خانوم
- نوشته های بی دلیل
- همشهری حوان
- من و حرفهای جوجه شده ( زهرای عزیزم )
- اکسیژن
- من و تو و درد دل داستانکهایم
دستهها
جدیدترین یادداشتها
همه- ۱۶۰
- ۱۵۹ باز من !
- ۱۵۸ / من و دوباره ما .
- ۱۵۷ / زخم من .
- ۱۵۶ / درونم
- ۱۵۵ / عریانم ....
- ۱۵۴ / نفس من
- ۱۵۳ / عیدونه
- ۱۵۲/ سال ۱۳۸۷
- ۱۵۱ / برای او که همیشه هست ...
- ۱۵۰ / وقتی رفتی ، آسمون قهر کرد .
- ۱۴۹ / واسه خوده تو !
- ۱۴۸ /مبارزه کن !
- ۱۴۷ / میگم که ....
- ۱۴۶ / برای تو
- ۱۴۵ / شاپرک
- ۱۴۴ / کفتر خونه .
- ۱۴۳ / بوی عید گلدونه !
- ۱۴۲ / به بهانه ی سنتوری ها !
- ۱۴۱ / بارونیم .
- ۱۴۰ / برای خودمون .
- ۱۳۹ / واسه تو .
- ۱۳۸ / شب
- ۱۳۷ / روز من .
- ۱۳۶ / تقدیر ...
- ۱۳۵ / زندگی
- ۱۳۴ / ستاره
- ۱۳۳ / بارون ِ نسله من !
- ۱۳۲ / باور من
- ۱۳۱ / میتونی بفهمی ؟
- ۱۳۰ / شب تو
- ۱۲۹ / کوک .
- ۱۲۸ / نفس ...
- ۱۲۷ / من ...
- ۱۲۶ / تو
- ۱۲۵ / اقاقیم .
- ۱۲۴ / تو ...
- ۱۲۳ / واسه خوده خودت ...
- ۱۲۲ / تنهایی من !
- ۱۲۱ / یک شب با یغما گلرویی .
- ۱۲۰ / ۱۳۸۱ -۱۳۸۶
- ۱۱۹ / برای خودت
- ۱۱۸ / من
- ۱۱۷ / آخ ! که اگه تو بخوای .
- ۱۱۶ / شاهکار دیوانگی .
- ۱۱۵ / نفس من
- ۱۱۴ / هوا خل شده !
- ۱۱۳ / من میخوام آسمون رو..
- ۱۱۲ / واسه خوده خودت ...
- ۱۱۱ / سنندی پی تی
بایگانی
- شهریور 1389 1
- خرداد 1388 1
- اردیبهشت 1387 2
- فروردین 1387 4
- اسفند 1386 11
- بهمن 1386 19
- دی 1386 13
- بهمن 1385 3
- فروردین 1385 1
- اسفند 1384 1
- بهمن 1384 2
- آذر 1384 4
- آبان 1384 4
- مهر 1384 2
- مرداد 1384 2
- بهمن 1383 1
- دی 1383 5
آمار : 139451 بازدید
Powered by Blogsky
۱۴۴ / کفتر خونه .
یادته قهوه ی تلخه اون شب و ؟
توی اون کافه سرد و بی نفس ،
قهوه ی سیاه تو گرمم کرد !
قهوه ی تلخ و داغه اون شب یادمه .
اما اون کافه ی سرد ،
حالا خونه ی غریب ِ کفتراست ...
گلدونه
ساناز
4 - اسفند‌ماه - 1386 ساعت 20:48
بسیار زیبا بود
رسی
سلام گلدونه عزیز
دلم قهوه کشید...داغ داغ...
خونه غریب کفترا...عجب خونه ای می شه...سرد و بی روح که پر از تار عنکبوته و جای جای اون و موریانه خورده...
زیبا بود گلدونه مهربونم.
بای
سلام
یه سوال؟ این شعرهای قشنگ رو خودتون میگید؟
و یه نکته! نوشته بودید دوران دانشجوییتون تموم شده و در دنیای واقعیت و کار دست و پا میزنید. راستش این جمله اتون چندان به دلم نشست. مگه دوران دانشجویی دوران خواب و رویاست؟؟
یه پیشنهاد دوستانه! توی هیچ چیز هم دست و پا نزنید که هرچی که باشه، واقعا فرق نمیکنه خوب یا بد، هرچی که باشه بیشتر و بیشتر توش گرفتار میشید.... پیشنهاد میکنم خیلی آروم توش شنا کنید... به تجربه یاد گرفتم اینجوری لذت و تداوم بیشتری خواهد داشت.
جسارت منو ببخشید!
خوشحال میشم بازم سر بزنید! (مرسی از لینک)
گفتین قهوه یاد این مطلب افتادم:
لذت داشتن یه دوست خوب توی این دنیای بد، مثل خوردن قهوه توی سرمای زمستونه. درسته که هوا رو گرم نمیکنه ولی تو رو دلگرم میکنه...
سلام دوست مهربانم ممنون که به من سر زدی من ادرس وب دیگرم را هم دادم ریشه دار تر از ان یکی است دلم می خواهد بیایی دو باره و برایم بنویس دوستم اشعار زیبات را هم خواندم زیبا و دل انگیز بود مثل گل های نرگس با طراوت و با عطر گل های یاس من دوستتان دارم و درلنتظارت می مانم دوست خوبم ساناز
سلام.بابا حرف قهوه زدی و ما را هوس انداختی‌خانومی
نسکافه هم بد نیست
دورود /
ساناز عزیزم ... ساناز خوبم .. مهربون همیشگی و
هنرمند گلی که دوست ما هست ..
میگم ماشالله چشمت نزنیم داری تلافی دوران نبودن رو خوب
میکنی ها .. آفرین گلم ..
میگم : مهربون تو اومدی پیش ؛ سنتوری ؛
یا سنتوری تا پیش شما هم رسیده ؟
هر جا هستی همیشه شاد ، همیشه سلامت ، همیشه دوست باشی .. که هستی ..
وقت خوش ././././././././././././.
روزگار بی رحم...اگه کافه نبود قهوه ای هم نبود...حالا تو گرمی و اونجا سرد...البته شاید مهم نباشه که اونجا الان سرده!
تبادل لینک؟
سلاممممممممممم خیلی جالب بود وبت به کفتر خونه منم سر بزن خوشحال میشم