*گلدونه*

دست نوشته های ساناز پدرام ( گلدونه)

*گلدونه*

دست نوشته های ساناز پدرام ( گلدونه)

۱۱۰ / در به در

برف داره میاد .

بدون اجازه !

واسه قایم کردن پاییز دیگه  هیچی ندارم !

به دادم برس !

 

اولین برف حیاط ما .

۵ ژانویه ۲۰۰۸

۱۰۹ / رنگش کن

برای  ستیز  با خاکستری ؛

تنهایی ت رو بهانه نکن !

صورتی کن ؛ هر آنچه شب است !ی

 

چراغی

 

۱۰۸ / رنگش کن .

برای  ستیز  با خاکستری ؛

تنهایی ت رو بهانه نکن !

صورتی کن ؛ هر آنچه شب است !ی

 

چراغی

 

۱۰۷ / نوشتی که ...

یرای من نوشتی ؛

برایت می نویسم ؛

زندگی زیباست ...باور کن !

برگشتم .

 

 

۱۰۶ /گلدونه

هنور فرصت داری ...

برگرد ..

هنور بوی  غنچه های بهار نارنج ؛

از صد تا شراب مادر بزرگ ؛

توی زیرزمین نمناک؛

بیشتر میگیره !!!!

هنوز فرصت داری...

برگرد !!!!

.......

۱۰۵ / نفس

برای حرفهایم

نفسی از رنگ خدا میخواهم !

رنگی از بیرنگی ؛ شاهد دلتنگی !

رنگی از بوی غروب خورشید ؛

با غباری پر از   بوی بهشت.

ساناز

 

 

۱۰۴ / ایرانیم .

من به ایرانی بودن عشق میورزم و دانمارک را دوست دارم .

از نوشتن این جملات خیلی ناراختم ...

ولی واقعا یک مسلمان واقعی یعنی چی!!!!!

یعنی روی پرچم کشوری دستشویی کردن !!!

باور کنید خجالت داره ...

من در ایران به دنیا اومدم وعاشقانه ایران رو میپرستم و در دامارک بزرگ شدم ؛ زندگی کردم ؛ درس خوندم ؛‌کار کردم .

باید هم عاشق اینجا باشم .

و این دلیل نمیشه چون در دانمارک زندگی میکنم یعنی کافر هستم و هزار بد دهنی از افراد بشنوم !!!

 

۱۰۳ / دل من ؛ هدیه تو ...

به فنا دعوت شد .

جعبه ء خالی تنهایی من !

با  نگاهی  پر از عاطفه ؛‌ سرخ.

بی انصاف.........

بسته ء نازک تنهایی من

به نظر کوچک بود  ؛

پس چرا دست تو بی رحمانه

بازش  کرد ؟!

گلدونه

  

 

۱۰۲ / کابوس .

من هنوز داغ دار ِ

 پاییز ِ سرخم ...

من هنوزم نمناک؛

در شب ِ سایه ء بدخلقی

خواب  بَد میبینم ......

۱۰۱ /تولدم.

 

آذری دوباره رقص کنان ؛ بیدارم کرد ...

متولد شدم از نو ...

با بارش ِ باران قد کشیدم تا صنوبر .

من همان متولد ِ سرخم  ؛

 با زرد و نارنجی یکی ....

من دختر ِ بارانم ؛

رسیده ء نازک اندیش ِ فصل ِعشق ؛

سرسپرده ء  دست ِ پرستو های کوچ گرد ...

من خود ِ پاییزم ...

 

۱۰۰ / گلم !

تو هنوز ؛ تکراره

عطر ِ بی دغدغه ء بارانی.

تو هنوزم علفه یکه و سبزی ؛

طاق ِ هر بُستانی.

تو هنوزم از اقاقی سرشار

من هنوز ...

شاخه گلی نمناکم !!!

 

۹۹ / من !

من برای گذر م  ؛

از ردیفِ  نفس ِ  ریشه ء داغ ِ دل ِ تو  ...

دو ؛ سه شب

تا خود ِ صبح ؛

بارانم !!!!

 

 

۹۸ / برای او ....

با اقاقی ؛

لحظه لحظه  رقص دادی

شاخهء  لخت ِو حقیر ِ یاسمن هایم را ...

نازنینم

به چه رنگ بارور شد

آرزو های محال باغچه ء دلتنگیم ؟!

 

 

۹۷ / عریانم!



و من تکرار عریانم

لباسی نپوشانیدم.
و شما هم
لخت باشید تا بفهمید آدمی پست است ...
تا بفهمید درد آدم را !
و عشق بپوشانیدم .
عریانی تنهاست !

گلدونه

۹۶ / برای تنها کسی که ...

عطر گل فراموشم نشده.
چشمانم ،
آنقدر به چشمک زدنهای ستارگان عادت نکرده که ستاره همیشه روشن باورش نشه!
آنقدر بوی پاکی می‌دی که ایمان اوردن به رایحه‌ات، آسونه...
آنقدر روشنی که در خواب،
باچشمان بسته هم میشه تو را دید!
همیشه غرق در روکوعتم.

۹۵ / من میتونم !



اومدم ستاره شم ؛ خندیدی
اومدم آبی بشم ؛ ترسیدی
تا به شب ؛ شمع شدم
رقصیدی !
من میخوام هنوز همون ستاره شم
توی ِ شب ؛ توی ِ غروب ؛
آبی ِ آسمانی شم .

ساناز

۹۴ / یه زن


دیوارای خونه
دیدن؛
دیگه عادت کردن؛
به شنیدن صدای گریش !
دیگه اونها میدون
که زنی تنها؛یه کودک داره...


گلدونه

۹۳ / نگاه

سفر

و اینک
از فراسوی نگاهت
رفتنم را میبینم
نمیشینم
کوله بارم را ببند
سفرم آغاز شد

گلدونه

۹۲ / تو حتی آسمونو ...

آسمون هم
گریه ها شو
نازنین ؛ فقط به تو نشون میده !
ما که نامحرم شدیم
۱۰۰ هزارتا آسمون
مال ِ خودت !

ساناز

۹۱ / برای تو


برای تو .

هرس میکنم
پیچک نگاهت را از
شاخه های مزاحم،
خشک و آلوده،
قطع خواهم کرد
مژه ای را که نگاهت را بر من خواب کند !

ساناز

۹۰ / خبر داری ؟


اگه هنوز تو باغچه
اقاقی ریشه داره
بدون هوای اونجا
هنوز بوی تو داره !

۸۹ / واسه دوباره دیدنت



واسه نگاه عاشقت
شمعها رو روشن میکنم
ستاره های چشمم و
پنهونی قایم میکنم
ستاره های چشم من
دنباله نگاه توست
مبادا پیداش بکنی
که عاشق نگاه توست

گلدونه

۸۸ / برای او ....



بهت که گفته بودش
تو یادشی همیشه ...
برای پروانه ها
یه گل ؛ نه صد گل میشه
بهت که گفته بودش
براش قصه بخونی
تو شب برایه چشاش
ماه و نشون بدونی
تو عمقه خاطراتش
ستاره رو بیاری
برای باغه خونش
اطلسی رو بکاری .......

گلدونه

۸۷ / من میخوام که ...

 

نمیخوام آبی نگاهش بکنم

یا که ابری وسیاه صداش کنم

من میخوام که آسمون سبز باشه ...

که نگاه عاشقم تشنه ای چون برگ باشه .

۸۶ / برای تو

آخ ! که اگه تو بخوای .

اگه بخوای میتونی
اطلسی رو یواشی
تو دل من بکاری
با باد صبح دوباره
برام نامه بیاری
برای من بخونی
اتل متل ستاره
که آسمون چشمات
نور خدا رو داره.....

۸۵ / درودی با عشق !

نمیخوام قطره اشکی رو ببینم
نمیخوام ناله از دردی ببینم
نمیخوام تلخ قهر باشیم همیشه
نمیخوام غرق شرم باشیم همیشه
نمیخوام عاشقی دیوانه باشیم
فقط یک لحظه با هم ساده باشیم...
بگیم از سوسن و سنبل ؛اقاقی
به رنگ ارغوانی ؛ جاودانی.