-
۱۳۰ / شب تو
15 - بهمنماه - 1386 23:20
هر شب بالُنی از ستاره ؛ برای آغوش تو ذخیره دارم . شبت پر از ستاره نازنینم ... *گلدونه*
-
۱۲۹ / کوک .
12 - بهمنماه - 1386 23:17
شب ِ هر شب ِ من ! دیشب ؛ تو رو ؛ به گهواره ی ستاره ای دوختم . تا صبح نشی ! گلدونه
-
۱۲۸ / نفس ...
9 - بهمنماه - 1386 21:29
تنوره داغ ِ بدنم ؛ گرمای یخ دامنت ... حضورت جاودانه باد ؛ شاخه ی خشک زمستانم .
-
۱۲۷ / من ...
5 - بهمنماه - 1386 17:19
گذرم همیشه به تو می افتد ؛ نازنین شب ِ شیشه ای من ...
-
۱۲۶ / تو
3 - بهمنماه - 1386 20:47
نمیخوام آبی نگاهش بکنم یا که ابری و سیاه صداش کنم من میخوام که آسمون سبز باشه ... که نگاه عاشقم تشنه ای چون برگ باشه . *گلدونه*
-
۱۲۵ / اقاقیم .
2 - بهمنماه - 1386 19:46
صبح روی بالشم ؛ از اشکِ دیشب تو ؛ گلی جوونه زده بود .... گلی با عطر تو . اقاقیم ؛ رنگت همیشه خوش رو ... گلدونه
-
۱۲۴ / تو ...
2 - بهمنماه - 1386 11:54
بوی نون تازه ؛ چایی تازه دم . کره و عسل . بوی مطبوع چمن ! وای خدا . نفس صبحت مبارک ؛ نازنینم . گلدونه
-
۱۲۳ / واسه خوده خودت ...
1 - بهمنماه - 1386 18:28
واسه نگاه عاشقت شمعها رو روشن میکنم ستاره های چشمم و پنهونی قایم میکنم ستاره های چشم من دنباله نگاه توست مبادا پیداش بکنی که عاشق نگاه توست گلدونه
-
۱۲۲ / تنهایی من !
27 - دیماه - 1386 17:53
به فنا دعوت شد . جعبه ء خالی تنهایی من ! با نگاهی پر از عاطفه ؛ سرخ. بی انصاف......... بسته ء نازک تنهایی من به نظر کوچک بود ؛ پس چرا دست تو بی رحمانه بازش کرد ؟! گلدونه
-
۱۲۱ / یک شب با یغما گلرویی .
26 - دیماه - 1386 15:27
تمام حرف دلم رو یغما ی عزیز گفته ؛ امشب هی چ ی بهتر از حرفهای یغما ؛ حس من و نمیگه . مگه میشه گندمُ تو خاکِ خشکُ تشنه کاشت ؟ مگه میشه این کلاغِ پَرسیاهُ دوس نداشت ؟ آی کلاغ ! بخون تا ما هم با تو همصدا بشیم ! نمیشه به جای خورشید سه تا نقطهچین گذاشت ! آی کلاغ ! بازم بخون از دلِ این...
-
۱۲۰ / ۱۳۸۱ -۱۳۸۶
25 - دیماه - 1386 19:05
امروز ششمین سال بلاگ نویسی منه !!! ۶ ساله که گلدونه داره میگه ... ولی متاسفانه ۳ سال در پرشین لاگ مینوشتم که این وبلاگ حذف شد ... همه ی ۳ سال دود شد و رفت بالا ... و ۳ سال هست که در بلاگ اسکای مینوسم ... بعد از پرشین لاگ ؛ دیگه همه ی نوشته هام رو ذخیره میکنم ... همیشه گفتم و باز هم میگم . باور کن به آنچه که هستی ....
-
۱۱۹ / برای خودت
25 - دیماه - 1386 18:39
هنوز روزی دارم ؛ که با شب تو هم اغوش شود ... گلدونه
-
۱۱۸ / من
23 - دیماه - 1386 15:09
۱۰۰۰ بار بوییدن تو ؛ ۱۰۰۰ بار لمس بازوانت ... برای فرار از تنهایی به تو اندیشیدن . با تو زیستن . از راه بی عبور عشق . آشیانه با دل ؛ دوختن . گلدونه ی ِ تو .
-
۱۱۷ / آخ ! که اگه تو بخوای .
22 - دیماه - 1386 17:49
اگه بخوای میتونی اطلسی رو یواشی تو دل من بکاری با باد صبح دوباره برام نامه بیاری برای من بخونی اتل متل ستاره که آسمون چشمات نور خدا رو داره..... گلدونه یِ تو . ۱۲ ژانویه ۲۰۰۸
-
۱۱۶ / شاهکار دیوانگی .
21 - دیماه - 1386 21:12
صدای شب ؛ اخم ابرهای در هم پیچیده . بوی نم با عطر دلپذیر چمن ... لمس بارون روی پوست من ؛ با یاد تو ؛ کنار من ؛ مثل همیشه .
-
۱۱۵ / نفس من
20 - دیماه - 1386 17:32
در لابه لای خطوط مغز و اعصابم ؛ نقش ماتم زده ات ؛ پاک شدنی نیست ! وای بر من که نفسم از تو بنا شد . ۱۰ ژانویه گلدونه
-
۱۱۴ / هوا خل شده !
19 - دیماه - 1386 20:46
امروز گلهای نرگس و لاله حیاطمون جونه زده !!!! باورم نمیشد ! شوک شدم . ۱۰ بار رفتم سراغشون ! نه جدی زمین وسط زمستون ؛ داره حال میکنه . هوا هم بیچاره قاطی کرده . ۹ ژانویه .
-
۱۱۳ / من میخوام آسمون رو..
18 - دیماه - 1386 20:17
نمیخوام آبی نگاهش بکنم یا که ابری و سیاه صداش کنم من میخوام که آسمون سبز باشه ... که نگاه عاشقم تشنه ای چون برگ باشه . گلدونه
-
۱۱۲ / واسه خوده خودت ...
17 - دیماه - 1386 15:15
هرس میکنم پیچک نگاهت را از شاخه های مزاحم، خشک و آلوده، قطع خواهم کرد مژه ای را که نگاهت را بر من خواب کند ! ساناز
-
۱۱۱ / سنندی پی تی
16 - دیماه - 1386 17:35
صبح روز برفی ؛ یه لیوان شیر داغ تو دستهای مهربون مامانم . لم دادن زیر لحاف ؛ و دیدن کارتون مورد علاقه ؛ سنندی پی تی !
-
۱۱۰ / در به در
15 - دیماه - 1386 23:39
برف داره میاد . بدون اجازه ! واسه قایم کردن پاییز دیگه هیچی ندارم ! به دادم برس ! اولین برف حیاط ما . ۵ ژانویه ۲۰۰۸
-
۱۰۹ / رنگش کن
28 - بهمنماه - 1385 12:25
برای ستیز با خاکستری ؛ تنهایی ت رو بهانه نکن ! صورتی کن ؛ هر آن چه شب است ! ی چراغی
-
۱۰۸ / رنگش کن .
28 - بهمنماه - 1385 12:22
برای ستیز با خاکستری ؛ تنهایی ت رو بهانه نکن ! صورتی کن ؛ هر آن چه شب است ! ی چراغی
-
۱۰۷ / نوشتی که ...
17 - بهمنماه - 1385 14:10
یرای من نوشتی ؛ برایت می نویسم ؛ زندگی زیباست ...باور کن ! برگشتم .
-
۱۰۶ /گلدونه
13 - فروردینماه - 1385 19:59
هنور فرصت داری ... برگرد .. هنور بوی غنچه های بهار نارنج ؛ از صد تا شراب مادر بزرگ ؛ توی زیرزمین نمناک؛ بیشتر میگیره !!!! هنوز فرصت داری... برگرد !!!! .......
-
۱۰۵ / نفس
9 - اسفندماه - 1384 18:23
برای حرفهایم نفسی از رنگ خدا میخواهم ! رنگی از بیرنگی ؛ شاهد دلتنگی ! رنگی از بوی غروب خورشید ؛ با غباری پر از بوی بهشت. ساناز
-
۱۰۴ / ایرانیم .
27 - بهمنماه - 1384 17:40
من به ایرانی بودن عشق میورزم و دانمارک را دوست دارم . از نوشتن این جملات خیلی ناراختم ... ولی واقعا یک مسلمان واقعی یعنی چی!!!!! یعنی روی پرچم کشوری دستشویی کردن !!! باور کنید خجالت داره ... من در ایران به دنیا اومدم وعاشقانه ایران رو میپرستم و در دامارک بزرگ شدم ؛ زندگی کردم ؛ درس خوندم ؛کار کردم . باید هم عاشق...
-
۱۰۳ / دل من ؛ هدیه تو ...
9 - بهمنماه - 1384 01:19
به فنا دعوت شد . جعبه ء خالی تنهایی من ! با نگاهی پر از عاطفه ؛ سرخ. بی انصاف......... بسته ء نازک تنهایی من به نظر کوچک بود ؛ پس چرا دست تو بی رحمانه بازش کرد ؟! گلدونه
-
۱۰۲ / کابوس .
29 - آذرماه - 1384 16:33
من هنوز داغ دار ِ پاییز ِ سرخم ... من هنوزم نمناک؛ در شب ِ سایه ء بدخلقی خواب بَد میبینم ......
-
۱۰۱ /تولدم.
21 - آذرماه - 1384 15:43
آذری دوباره رقص کنان ؛ بیدارم کرد ... متولد شدم از نو ... با بارش ِ باران قد کشیدم تا صنوبر . من همان متولد ِ سرخم ؛ با زرد و نارنجی یکی .... من دختر ِ بارانم ؛ رسیده ء نازک اندیش ِ فصل ِعشق ؛ سرسپرده ء دست ِ پرستو های کوچ گرد ... من خود ِ پاییزم ...